زمان کنونی: ۱۴۰۳/۰۱/۳۰، ۰۸:۵۵ ق.ظ درود مهمان گرامی! (ورودثبت نامورود با فیسبوکورود با گوگل پلاس)

خاطرات محمد مهدي بخشي با حيوانات

مدیرکل

ليسانس
تاریخ عضویت: ۱۳۹۰/۱۲/۲۵
اعتبار: 70
وضعیت : آفلاین
سپاس‌ها: 9910
10485 سپاس گرفته‌شده در 3565 ارسال
ارسال: #1
خاطرات محمد مهدي بخشي با حيوانات
سلام به همه
منم مثل خيلي از عشق بازا از بچگي قاطي پرنده ها و حيوانات بودم.مادر بزرگم مرغ وگوسفند داشت.دائيم كبوتر داشت.عمه بابام الاغ وگاو داشت.عمه خودم گاو شيري داشت پسر عموم سگ داشت و... خلاصه من هم سر گرميم بازي كردن با اينها بود . تا الان فاميل پدري وفاميل مادري من را با همين عنوان ميشناسن وباهام شوخي مي كنن . تابستان هر روز خونه يكي از اينها بودم .بزرگترين لذتم الاغ سواري بود. هر جا يك الاغ بود تا ازش سواري نمي گرفتم ولش نمي كردم. ظهر ها جامون بالاي درخت بود ولب جوي آب.
توي خونه مادر بزرگم يه انباري بود كه مرغها اونجا تخم مي گذاشتن .من مامور جمع آوري تخم مرغ ها بودم. خونه فاميل كه مي رفتم بهم مرغ وكبوتر هديه ميدادن .عمه ام يه گوساله بهم هديه داد كه گيرم نيومد شوهرش هنوز به شوخي ميگه برو گاوت را از عمه ات پس بگير.
حالا اين پرنده بازي براي من مثل نون و آب ضروري هست ولي با كمبود جا مواجه هستم.
قناري را مي ديدم اما چون سر رشته نداشتم طرفش نمي رفتم تا اينكه دي ماه 90دل به دريا زدم يه ابلق گرفتم كه تولك بود وبه جاي مست بهم قالب كرده بودن بعداز 5 روز پسش دادم ويه ابلق ديگه گرفتم كه بعداز 9 ماه فروختمش ولي هنوز از كارم پشيمون هستم.
 
امضای محمدمهدی
خدایا ! به هرکه دوست میداری بیاموز که : عشق از زندگی کردن بهتر است
و به هر که دوست تر میداری بچشان که : دوست داشتن از عشق برتر
             
دكتر علي شريعتي
۱۳۹۲/۰۹/۰۳، ۱۱:۳۶ ق.ظ
سوابق نقل قول
مدیرکل

ليسانس
تاریخ عضویت: ۱۳۹۰/۱۲/۲۵
اعتبار: 70
وضعیت : آفلاین
سپاس‌ها: 9910
10485 سپاس گرفته‌شده در 3565 ارسال
ارسال: #2
RE: خاطرات محمد مهدي بخشي با حيوانات
سلام
بارها تخم مرغها را جمع مي كردم وزيرشون ميگذاشتم تا جوجه بشن.اولين باري كه جوجه هادر اومدن شش تا بودن از همون جوجگي توي دستم غذا مي خوردن تا وقتي كه تبديل به مرغ شدن بدون ترس از دستم غذا مي گرفتن. شب هاي آخري كه قرار بود جوجه ها دربيان تا صبح هيجان داشتم.وقتي صداي جيك جيك ضعيف جوجه هارا از زير مادرشون مي شنيدم مثل اين بود كه دنيا را بهم داده باشن.
اين تجربه اي بود كه در مورد قناري هم برام اتفاق افتاد. اكثر اوقات از صداي جير جير جوجه ها مي فهميدم كه تخم ها جوجه شدن.دو مرتبه هم پيش اومد كه نمي دونستم اصلا قناريم تخم گذاشته وقتي از سركار برگشتم صداي جوجه قناري شنيدم با كمال تعجب ديدم يه جوجه وچند تا تخم زير پاي قناري ماده هست.
 
امضای محمدمهدی
خدایا ! به هرکه دوست میداری بیاموز که : عشق از زندگی کردن بهتر است
و به هر که دوست تر میداری بچشان که : دوست داشتن از عشق برتر
             
دكتر علي شريعتي
۱۳۹۲/۰۹/۱۲، ۱۲:۵۰ ب.ظ
سوابق نقل قول
*
کاربر انجمن

اول دبیرستان
تاریخ عضویت: ۱۳۹۲/۱۱/۲۹
اعتبار: 1
وضعیت : آفلاین
سپاس‌ها: 8
114 سپاس گرفته‌شده در 56 ارسال
ارسال: #3
RE: خاطرات محمد مهدي بخشي با حيوانات
شما چند سالتون هست؟اخه من از سال 89قناری بازی میکردم ولی به اندازه شما تجربه ندارم،من الان 16سالمه
۱۳۹۳/۰۳/۲۳، ۰۲:۰۴ ب.ظ
سوابق نقل قول
سپاس شده توسط: مهدي عرفان


موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  خاطرات sam152 با حيوانات Sam152 2 1,709 ۱۳۹۳/۰۳/۲۹، ۰۶:۵۶ ب.ظ
آخرین ارسال: Sam152



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان