زمان کنونی: ۱۴۰۳/۰۲/۰۱، ۰۳:۰۹ ق.ظ درود مهمان گرامی! (ورودثبت نامورود با فیسبوکورود با گوگل پلاس)

داستان سهره

مدیرکل

ليسانس
تاریخ عضویت: ۱۳۹۰/۱۲/۲۵
اعتبار: 70
وضعیت : آفلاین
سپاس‌ها: 9910
10485 سپاس گرفته‌شده در 3565 ارسال
ارسال: #1
داستان سهره
سلام به همه 
تابستان سال 92 بعداز اينكه يكي از سهره هاي من را گربه خورد ويكي دومي هم از قفس فرار كرد واقعا كسل شده بودم ونمي دونستم چكار كنم چون به علت نداشتن محل نگهداري قناري ها را هم رد كرده بودم. از سر بي حوصلگي سري به سله نزديك منزل زدم ديدم از ته مانده جوجه سهره ها دوتا جوجه ماده اضاف اومده وكسي هم نمي خوادشون.با پيشنهاد سله دار هردوتا را خريدم و به منزل بردم.اميدوار بودم كه يكيشون نر باشه.
 بعداز چند روز ، اواسط مردادماه چون ديدم خودشون تولك نشدن من هم توي پارچه پيچاندمشون تا لك بخورن.بعداز يك ماه نيم كه صاف كردن ديدم يكي از اينها داره ريزه خواني مي كنه و آرامتر از اون يكي هست.اون دومي خيلي نا آرام بود تا چند مدت توي مسير رفت آمد گذاشتمش وهر روز بهش آب تني ميدادم اما هيچ اثري نداشت ومن هم به اميد رام شدنش هر روز كارم همين بود تا اينكه يك شب گربه به محل نگهداري پرنده ها در طبقه سوم رفت و گلبسرم را نفله كرد.يك از ماده سهره ها را كه ريزه خواني مي كرد ودورگ شده بود آزاد كردم و يكي كه خيلي نارام بود را به اميد رام شدن قيچي كردم وبه داخل خانه بردم.
  روزها گذشت و اين سهره  طي اين مدت با يك قناري ماده هم خانه شده بود وبه نظر رام مي رسيد. با شروع فصل سرما اين سهره را به قفس كوچك منتقل و دوبار به ديوار راه پله آويزان كردم. روز از نو وروزي از نو وحشي بازي در حد اعلا. شش ماه بود كه مهمان خانه ما بود واثري از رام شدن نداشت.در اثر دو هوا شدن يك لك حسابي خورد و ظاهر بهتري پيدا كرد.
 بعداز برگشت از مسافرت نوروز با ديدن وحشي بازي هاش دلم به حالش سوخت و آزادش كردم.
 يك ماه ونيم بعد
 سهره نرم را روي پشت بام برده بودم تا يه تفريحي كنه. كنار قفس مرغ ها بودم كه براي اولين بار ديدم سهره من داره مستگيري مي كنه وشلاقي مي خونه.خوب كه دقت كردم ديدم يك سهره كنار قفسش نشسته وداره براي سهره نر من دلبري مي كنه. از فاصله 4متري آهسته خودم را به نيم متري قفس رساندم .بله سهره ماده به خانه برگشته بود. تا دستم را به طرفش دراز كردم پركشيد ورفت.
هفته بعد دوباره همون اتفاق افتاد ودوباره سهر ماده برگشته بود .قفس خودش را كنار قفس سهره نر گذاشتم 10دقيقه نشد كه ديدم داخل قفس خودش برگشته ودنبال دانه مي گرده.در قفس را بستم وحالا دوباره مهمان خانه ما شده.اگر خدا بخواد مي خوام با سهره نرم كه علاقه زيادي بهش پيدا كرده جفتش كنم.
اين هم عكسش قبل از لك دوم


 
امضای محمدمهدی
خدایا ! به هرکه دوست میداری بیاموز که : عشق از زندگی کردن بهتر است
و به هر که دوست تر میداری بچشان که : دوست داشتن از عشق برتر
             
دكتر علي شريعتي
۱۳۹۳/۰۲/۲۴، ۱۱:۰۶ ق.ظ
سوابق نقل قول
*
کاربر انجمن

کارشناسی
تاریخ عضویت: ۱۳۹۱/۱۲/۰۳
اعتبار: 0
وضعیت : آفلاین
سپاس‌ها: 3
11 سپاس گرفته‌شده در 4 ارسال
ارسال: #2
RE: داستان سهره
من یه جفت عروس هلندی داشتم که جوجه هم میدادند.
بنا به دلایلی فروختمشون  و یه سهره خریدم.
جون شهرستان کار می کردم (اهواز)اونجا برا خودم یه سهره کرمونی خریدم.
اوقاتمو با اون میگذروندم و تنهاییامو با اون بودم. اونم برام میخوندو برام سنگ تموم میذاشت.
اومدم تهران و اونو با خودم آوردم. بعد یه مدت مریض شد و زودتر از اونی که فکرشو میکردم مرد.
خیلی ناراحت شدم. داشتم جون میدادم.جلوی خودم جون داد.
واقعا دوسش داشتم.
رفتمو توباغچه خاکش کردم.
۱۳۹۳/۰۲/۲۶، ۰۸:۳۷ ب.ظ
سوابق نقل قول
*
کاربر انجمن

دانش اموز
تاریخ عضویت: ۱۳۹۲/۱۰/۰۲
اعتبار: 0
وضعیت : آفلاین
سپاس‌ها: 24
5 سپاس گرفته‌شده در 2 ارسال
ارسال: #3
RE: داستان سهره
دوستان سلام هیچ کس اندازه من شکست از سهره وقناری نخورده از اوایل پائیز تا بهار هیچ وقت نمی تونم پرنده هامو بیرون بزارم از ترس حمله قرقی بهار هم از دست مارها!حدود دوسه ساعت پیش تنها جوجه پارسالم مار رفته بود تو قفس واورا بلعیده بود!‏ عجیب تر این بود که مار نتونست در بره دیگه از قفس ‏!عکسم گرفتم از مار در اولین فرصت میزارم‏(باموبایل وارد نت میشم‏)‏...خیلی دلم از دنیا گرفته...
۱۳۹۳/۰۲/۲۷، ۰۶:۳۹ ب.ظ
سوابق نقل قول




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان