زمان کنونی: ۱۴۰۳/۰۲/۰۷، ۱۱:۳۱ ب.ظ درود مهمان گرامی! (ورودثبت نامورود با فیسبوکورود با گوگل پلاس)

پرنده بانی محمد تقی کریمی

*****
صاحب امتیاز و مدیرکل

کارشناسی
تاریخ عضویت: ۱۳۸۹/۱۱/۲۸
اعتبار: 46
وضعیت : آفلاین
سپاس‌ها: 2624
3508 سپاس گرفته‌شده در 273 ارسال
ارسال: #1
پرنده بانی محمد تقی کریمی
چند ماه پیش برای خرید لوازم و گشت و گذار رفتم بازار پرندگان آزادگان، دیدن پرنده ها داخل قفس و اینکه چندتاشون بر اثر بیماری یا گرسنگی کف قفس تلف شده بودن همیشه برام آزار دهنده بود. همون روز تصمیم گرفتم یه بلبل خرما بخرم و به خونه بیارمو فرداش آزادش کنم. رفتم یه قفس کوچیک خریدم و بعدش یه بلبل خرما گرفتم، یکی از پرنده های آواز خوان مورد علاقه من بلبل خرما است و صداش خیلی آرامش بخشه. درسته نمیتونستم همه پرنده های قفسیو آزاد کنم اما حتی اگر یه قدم تو این راه برداشته باشم برام ارزشمنده. البته قبل از اینکه آزادش کنم یه روز تو خونه نگهش داشتم تا غذا و آب بخوره و مطمئن بشم مشکل یا بیماری خاصی نداره، البته تو همین یه روز کلی آواز خوند و دل مارو برد.



همنطور که قبلا گفته بودم من شیفت شب کار میکنم، برای همین وقتی ساعت 8 صبح رسیدم خونه، رفتم سراق بلبل خرما، منتظر شدم که ببینم آب و دون خورده و گشنه نیست؟ بعد از قفس بیرون آوردمش گذاشتمش داخل یه جعبه کوچیک و تاریک، البته چندتا منفذ ایجاد کردم که هوا بره داخل جعبه.
از خونه زدم بیرون و رفتم و سر خیابون شریعتی و تاکسی گرفتم برای سید خندان، نرسیده به سیدخندان یه پارک بزرگ هست به اسم اندیشه، یادم بود که همیشه پارک اندیشه پر از بلبل خرماست و کلی پرنده دیگه مثل سار، کبوتر، حتی اونجا طوطی هم زندگی میکنه و لانه سازی کردن.



برای همین تصمیم گرفتم ببرمش پارک اندیشه چون مهمترین عامل تو آزاد سازی پرنده های اسیر شده این هستش که جایی رها بشن که هم تنها نباشن و هم محیط مناسبی برای بقاشون باشه. متاسفانه به این مسئله خیلی کم دقت میشه و گاهی دیده شده که محیط بانان پرنده هارو در هر جایی رها سازی میکنن و این خودش میتونه عامل نابودی همون پرنده بشه.

از تاکسی پیاده شدم و رفتم وسطایه پارک، اول فکر کردم که در جعبرو باز کنمو بذارم بره، اما بعد تصمیم گرفتم که قبل از اینکه باهاش خدافظی کنم بلبل خرمارو بگیرم دستمو نگاش کنم. هنوزم بهش فکر میکنم چون خیلی پرنده دوست داشتنی هستو و میشه گفت اولین باری بود که اینکارو انجام میدادم، یعنی پرنده ای خریده بودم به قصد رها سازی.



خیلی محکم نگرفته بودمش که اذیت نشه، خودشم تلاشی نکرد که از دستم فرار کنه انگار میدونست که نمیخوام اذیتش کنم. بعد اینکه ازش عکس گرفتم دستمو کج کردم و پرواز کرد سمت درختی که چندتا بلبل خرما رو شاخو برگش نشسته بود.





امیدوارم بتونم بازم اینکارو انجام بدم. خیلی لذت بخشه و به شما پیشنهاد میدم اگر توانشو دارید انجام بدید. البته قبلش حتما مقاله رها سازی پرندگان را مطالعه کنید. براتون ویدئو لحظه آخرم که رهاش میکنمو میذارم:

امضای محمد تقی کریمی
حقیقت آن است که زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقایش با فنا،
پیش از ما میلیاردها نفر بر روی این کره ی خاکی زیسته اند و پس از ما نیز.
"شهید آوینی"
۱۳۹۲/۱۲/۰۷، ۰۸:۳۹ ق.ظ
سوابق نقل قول
*
کاربر انجمن

لیسانس
تاریخ عضویت: ۱۳۹۲/۰۶/۱۶
اعتبار: 0
وضعیت : آفلاین
سپاس‌ها: 4
7 سپاس گرفته‌شده در 1 ارسال
ارسال: #2
چه حرکت قشنگی
یه نمود واضح از پرنده بانی :-)
۱۳۹۲/۱۲/۰۷، ۰۵:۲۲ ب.ظ
سوابق نقل قول
*****
صاحب امتیاز و مدیرکل

کارشناسی
تاریخ عضویت: ۱۳۸۹/۱۱/۲۸
اعتبار: 46
وضعیت : آفلاین
سپاس‌ها: 2624
3508 سپاس گرفته‌شده در 273 ارسال
ارسال: #3
پرنده بانی محمد تقی کریمی و درمان کبوتر
خیلی وقت بود میخواستم در مورد کبوترانی که این مدت تو خیابون پیدا کردم، یا دوستانی که میدونستن بنده به نگهداری پرنده ها علاقه دارم برام آورده بودن یه مطلب بنویسم و عکس بذارم براتون ولی همنطور که میدونید بنده فقط میتونم از محل کارم به اینترنت متصل بشم و از یه طرفم رفع مشکلات فنی انجمن پرنده بان و... یه مقدار وقت گیر هست.

خوب بریم سراق کبوترا، این کبوتری که در پایین عکسهاشو گذاشتم دقیق یادم نیست ولی حدود پاییز بود یکی از دوستام که پرنده فروشی بسیار معتبری داره بهم زنگ زدو گفت یه جوجه کبوتر پیدا کرده، منم رفتم ازش گرفتمو آوردم خونه... اولین عکس وقتیه که تو مغازه بود ازش گرفتم:


یکی از مهمترین نکاتی که باید رعایت میکردم این بود که کاری کنیم خودش دون و آب بخوره و حس ترس از انسان تو پرنده حفظ بشه، برای همین وقتی مطمئن شدیم که سالمه زیاد سعی نکردیم بهش نزدیک بشیم:
 

بعد از اینکه به خونه آوردمش اول به وضعیت جسمانی، تغذیه و... کبوتر دقت کردم که مشکلی نداشته باشه، بعد از تغذیه منتظر شدم تا از رنگ فضله و طبیعی بودن سیستم گوارشی مطمئن شدم گذاشتم راحت تو خونه برای خودش بچرخه، چون اصلا دوست نداشتم کبوتری که داره از جوجگی در میادو بهش دستی غذا بدم یا زیاد بهش توجه کنم (در هر صورت توجه کردن و مراقبت بیش از اندازه از هر موجود زنده ای اونو وابسته میکنه) برای همین سعی میکردم غذاشو رو زمین پخش کنم و خودش با نوک زدن بخوره...
، حتی انقدر این کبوتر تو خونمون آزاد بود که رو رفتار طوطیمم تاثیر گذاشته بود البته چند روز اولی که آورده بودمش چون ضعیف بود بهش رسیدگی کردم و مثل همه پرنده هام بهش نکتونم دادم. عکس پایین برای زمانیه که حالش خیلی بهتر شده و دیگه خودش میتونست غذا بخوره و آب بخوره و مطمئن بودم بیمار نیست:


در ضمن تا یادم نرفته حتما این نکترو بگم که پرنده ای که تو خونه ازش نگهداری میشه قبل از رها سازی یکم بهش تمرین پرواز بدین، البته چون اکثر جاهایه خونه پنجرههامون پرده دارن و کمد اضافی و... نداریم من راحت اینکارو کردم:



این عکسم براتون میذارم بدونید به سایر موجودات هم علاقه دارم  این خانم گربه همیشه در مغازه دوستم میشینه، اینجا ژست متفکره ملوس به خودش گرفته:


معمولا میگن هر کار خیری کنی نتیجشو میبینی، راستش من این کبوتر نه به خاطر ثواب یا چشم داشت بلکه به خاطر دلم دوست داشتم بهش کمک کنم که چند روز بعد اینکه حالش بهتر شد یه خبر خوب بهم دادن که پست یه بسته برات آورده، گرفتمو دیدم... :) دعوت نامه و فرم ثبت نام برای یکی از دانشگاهای معتبر نیوزلند (حتی هزینه تحصیلمم بدن باز نمیتونم برم از ایران :) دوستش دارم خوب):


و بعد از چند روز یه کبوتر دیگه مهمون ما شد، این کبوترو مادرم وقتی تو خیابون بود چند متر جلوتر میافته جلویه پاش (احتمالا به کابل برق یا چیزی برخورد کرده بوده) مادرمم یه کارتن پیدا میکنه و کبوترو به خونه میاره، هنوز حالش خوب نشده و یکی از بالاش حالت افتادگی داره، احتمالش هست که شکسته باشه و احتمالا دیگه نتونه پرواز کنه و این خیلی ناراحتم میکنه... چون یه شخصیت خیلی احساسی نسبت به موجودات زنده دارم.



حالا از این کبوتر که هنوز مهمونه خونه ماس بگذریم میرسیم به این جوجه کوچولو، داشتم صبح از سر کار بر میگشتم نزدیک 8 صبح فک کنم 3 متر تا در خونه فاصله داشتم که دیدم تلپی افتاد پایین منم سریع رفتم برش داشتم و آوردم خونه، تنها دلیلیم که همون لحظه نذاشتمش تو لونش این بود که یکی دو روز نگهش دارم که اگر ضعف یا بیماری داره خودم ازش مراقبت کنم، لونشم بالایه مغازه یه نون فانتزیس که بغل در خونمون مغازه داره، بعد اینکه مطمئن شدم حالش خوبه و سلامتی داره گذاشتمش تو لونش و وقتی مادرش یا پدرش جوجشونو دیدن هی یه صدایی در میاوردن (صدای کبوتر که بغ بغو بغ بغو داره) معلوم بود که خوشحالن :)




این آقا هم حدود یه هفته مهمون ما بود و بعد از اینکه اطمینان پیدا کردم در سلامت کامل به سر میره رها سازی شد، لطفا در صورت تمایل فیلم لحظه ای که رها میشه و پرواز میکنه را هم ببینید، من که دوستش دارم... حس آزادی یه پرنده


فیلم لحظه رها سازیش:
 

اینجا داره خستگی میگیره و یکم دون میخوره:
 


داشتم عکسامو نگاه میکردم دیدم یه عکس مال حدود یکسال پیش دارم مربوط به یه یاکریم که اومده بود خونمون، البته اون موقع حال یاکریم خیلی خوب بودو یه روز بیشتر مهمون ما نبود، وقتی خواب بودم اومده بود تو خونه و مادرم آوردش بالا سرم که ببین یاکریم اومده خونه به نظرت سالمه و...


بعد از اینکه یاکریم رفت فک کنم فرداش یا پس فرداش یه بسته پستی برام اومد، از بردلایف استرالیا، بزرگترین مرجع پرنده شناسی استرالیا و حامی پرندگان، زیاد توضیح نمیدم اما بدونید نیت که خیر باشه خدا هم برای حمایت از نیتت بهت کمک میکنه:



خوب اینم از ماجرایه کبوترایی که این مدت ازشون مراقبت و بعد رها سازیشون کردم، البته موارد دیگه ای هم بوده که چون زود خوب شدن یا حتی مشکلی نداشتن طی 24 ساعت رها شدن یا عکس نگرفتم...


انشالله این انجمن با هدف خیر و نیتی که داره باعث اتحاد و فرهنگ سازی بین پرنده دوستان بشه
دوستدار همه پرنده بانان و پرنده دوستان
محمد تقی کریمی
امضای محمد تقی کریمی
حقیقت آن است که زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقایش با فنا،
پیش از ما میلیاردها نفر بر روی این کره ی خاکی زیسته اند و پس از ما نیز.
"شهید آوینی"
۱۳۹۲/۱۲/۲۰، ۰۱:۲۷ ق.ظ
سوابق نقل قول
*****
صاحب امتیاز و مدیرکل

کارشناسی
تاریخ عضویت: ۱۳۸۹/۱۱/۲۸
اعتبار: 46
وضعیت : آفلاین
سپاس‌ها: 2624
3508 سپاس گرفته‌شده در 273 ارسال
ارسال: #4
RE: پرنده بانی محمد تقی کریمی
امروز یه طوطی ملنگو ماده پرکن خریدم، متاسفانه بعضی از افراد که پرنده زینتی میخرن به حکم اسباب بازی و سرگرمی بهش نگاه میکنن نه به عنوان یه موجود زنده که احساس داره و نیاز به توجه، یکی از عوامل مهمی که باعث پرکنی در طوطی سانان میشه بی توجهی به احساسات اونهاست:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


عکس پایینم سه تا از کبوترهایی هست ک پیدا کردم :)
اونی که داخل قفس هستش پاش شکسته و برای اینکه نترسه و اذیت نشه گذاشتمش داخل قفس
اون دوتایه دیگه بالشون شکسته و دیگه نمیتونن پرواز کنن و تا آخر عمرشون هر سه مهمون ما هستن.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.




امیدوارم که فرهنگ احترام به همه حیوانات و موجودات زنده در روح و شخصیت همه افراد جان بگیره...
پرنده بان، حامی حقوق پرندگان
امضای محمد تقی کریمی
حقیقت آن است که زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقایش با فنا،
پیش از ما میلیاردها نفر بر روی این کره ی خاکی زیسته اند و پس از ما نیز.
"شهید آوینی"
۱۳۹۳/۰۸/۰۹، ۰۴:۰۳ ق.ظ
سوابق نقل قول




کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان